پــله پــله تا ـخــدا

وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

پــله پــله تا ـخــدا

وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

پــله پــله تا ـخــدا

"بسم رب الحسین"
ادخلوها بسلام آمنین
سیب سرخ بهشتی هدیه ای بود از آسمان برای حسین (ع) که عاشورا با وی بود.
هرکس طالب عطر این سیب باشد،آن را سحرگاهان در حرم حضرتش خواهد یافت...
امام سجاد(ع)

***

اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِی مِنَ النِّفَاقِ
وَعَمَلِی مِنَ الرِّیَاءِ
وَلِسَانِی مِنَ الْکَذِبِ
وَعَیْنِی مِنَ الْخِیَانَةِ
یا علی مدد

شیشه ی دلُم آی خدا زیر سنگ اومده ...

جمعه, ۲۷ اسفند ۱۴۰۰، ۰۱:۴۵ ق.ظ

در این بیست و اندی سالی که زندگی کرده ام، همیشه سخت ترین سوالیکه از من رپسیده شده، سوالاتی بودند که می گویند هدفت در زندگی را بگو، یا مثلا از زندگی چه میخواهی ...

امشب فکر می کنم جواب سوالم را برای دلم پیدا کردم، امشب دل من یک نقطه گذاشت ته خط این سوال... 

 

اگر همه لحظه مرگ تلقین می خوانند، من دوست دارم آن لحظات یکی در گوش من یادآوری کند که

یادت باشه به خدا گله کنی از نبود نبی‌ش و فقدان ولی‌ش و ندیدن و نبوییدن سرپرستمان...

خدایا میدانی چقدر سخت است سردرگمی ندیدن امامت، حتی با همین چشمان گنه کار؟ خیلی سخت است... خیلی...

اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ ... 

 

+ یادم می آید وقت پرکشیدن عزیزانم ذهنم درگیر این مسئله بود که ای خدااا، یک عاشق دیگر پرکشید و به وصال یارش نرسید... یعنی عمر من کفاف دیدن روی ماهتان را می دهد؟؟ حتی به قدر چشم برهم زدنی ؟...

باران که می‌بارد... تو می آیی!

دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۴۰۰، ۰۷:۵۸ ب.ظ

ببار باران!
سخت ببار، سنگین ببار! این سیاهی ها و تلخی ها و بی رحمی ها را در خود بشور و ببر!

بهار که از راه برسد، باید بوی زندگی به استقبالش برود، 

تلخی ها سهم روزهای زیبای شکفتن زندگی در بهار نیستند ... ببار!

زندگی بی مکث جریان داره...

پنجشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۹، ۰۹:۰۲ ب.ظ

یکهویی بی هوا، دلم پر زد این سمت و خودم را اینجا رها دیدم، بین سیب سرخ گذشته...

این روزها زندگی بی مکث جریان داره، بی رحمانه نفس هایمان را به شماره انداخته و من شدیدا احتیاج دارم به خلوتی دور از هر آدمیزاد، تا که فریاد بزنم و به دنیا بگویم بایستد!!

بایست دنیا! بایست! 

بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن

جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۲۹ ب.ظ

همیشه همه جا حرف از کودک درون زده می شود...کودکی که باید همیشه بیدار باشد..اما مدتی است کودک درون من هم آغوش زن درونم شده است! حالا بار مسئولیت های زیادی بر دوش خود احساس می کند ..

زن درونم که بیدار شده، دیگر خودخواه نیست، دیگران را به خود مقدم می داند، تا غذا نپزد و ظرفها را نشودید وخانه را رفت و روب نکند،به کار های شخصی نمی پردازد...زن درونم عجیب موحودی است! درست است برای بیدار شدنش تاوان سنگینی دادم و دلی سنگ شده که شاید اثرش تا پایان عمر همراهم باشد اما حالا لبخند رضایت مادر و نگاه احترام آمیز پدر و اطرافیان را به دست آورده ام..

تجربه های تلخ در لحظه دل شکنند ولی مدتی که بگذرد، یک لبحند تلخ از آن ها باقی می ماند و کوله باری تجربه که می تواند راهگشای آینده باشد...


پ.ن:احتمالا این آخرین پست سیب سرخی باشد...التماس دعا دارم و البته حلالیت..برای دل این سیب ما هم دعا کنید عاقبت بخیر شود..

شاید باشم اما در گوشه ای دیگر :)

معرفت

چهارشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۸، ۱۰:۳۵ ب.ظ

به ربان خودشان،معرفت از ریشه عرف به معنای شناخت است... ادعای معرفت می کرد؛که همه او را یه معرفتش می شناسند

من اما جز بی معرفتی از ایشان ندیدم...

به خدا می سپارمش...