پــله پــله تا ـخــدا

وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

پــله پــله تا ـخــدا

وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

پــله پــله تا ـخــدا

"بسم رب الحسین"
ادخلوها بسلام آمنین
سیب سرخ بهشتی هدیه ای بود از آسمان برای حسین (ع) که عاشورا با وی بود.
هرکس طالب عطر این سیب باشد،آن را سحرگاهان در حرم حضرتش خواهد یافت...
امام سجاد(ع)

***

اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِی مِنَ النِّفَاقِ
وَعَمَلِی مِنَ الرِّیَاءِ
وَلِسَانِی مِنَ الْکَذِبِ
وَعَیْنِی مِنَ الْخِیَانَةِ
یا علی مدد

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

اینجا حسینیه است، ملائک نشسته اند

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۵۱ ب.ظ

به او میخورد پنجاه سال بیشتر داشته باشد.شاید هم نوه ها و نتیجه هایش از سروکولش بالا می روند!

باراولش بود که به جلسه آمده بود و هرچنددقیقه بایکی درباره گرمای هوا صحبت میکردآخرین بارهم بازهرا گرم حرف زدن شد و به او گفت 27 بار به کربلا مشرف شده است و آه حسرتی که ازجان ما برخاست... گاهی هم همنوای مردم تکبیرمیگفت و یا حرفهای سخنران را تایید میکرد.

موقع عزاداری چشمایش خیس باران شده بودند.

وقتی به پخش غذاها مشغول شدیم غذای دیگری برای بیمارش طلب کرد و من خداخدا میکردم که امشب غذا اضافه بیاید..

او غرق عزای مولا بود و من گهگاهی خیره به چشمان خیس روی صفحه پروژکتور سبدهای غذا رامی رساندم تا خاک پای همه این بزرگواران باشم.

و من خدارا شکر میکردم که قسمتم شد نوکری خانه ی ارباب..

.


+از آرشیو وبلاگ؛برای یادآوری این نکته که آقا نوکرتان غیراینجا جایی برای رفتن نداره...امسال هم مهرنوکری تانرابرسینه مان می کوبید؟