پــله پــله تا ـخــدا

وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

پــله پــله تا ـخــدا

وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

پــله پــله تا ـخــدا

"بسم رب الحسین"
ادخلوها بسلام آمنین
سیب سرخ بهشتی هدیه ای بود از آسمان برای حسین (ع) که عاشورا با وی بود.
هرکس طالب عطر این سیب باشد،آن را سحرگاهان در حرم حضرتش خواهد یافت...
امام سجاد(ع)

***

اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِی مِنَ النِّفَاقِ
وَعَمَلِی مِنَ الرِّیَاءِ
وَلِسَانِی مِنَ الْکَذِبِ
وَعَیْنِی مِنَ الْخِیَانَةِ
یا علی مدد

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

ر...ه...ش

شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۷، ۰۶:۴۸ ب.ظ

ایلیا با انگشت سبابه، سوراخی درست می کند روی ماسه های خیس پایین دست چشمه درازلش. دستش را در خاک فرو می کند.انگشت ش در نرمی خاک مرطوب  می لغزد و آرام می شود.

- یعنی من الان وصل شدم به بابایی شما..پس او هم زنده است؟!

-بله ایلیا جان.

گریه ام می گیرد.بویی از خاک خیس زیر انگشت م بلند می شود که مرا به یاد پدر می اندازد.شاید وقتی غروب ها باغ چه را آب می داد. شاید برگردد این بو به نسل هایی قبل تر که خانه هاشان کاهگلی بود...بوی خاک خیس...

ایلیا زیر لب دارد سلام می کند.

قصه وصل

جمعه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۷، ۰۶:۲۴ ب.ظ

اسفند با همه بالا  و پایین هایش یک خوبی دارد

اگر بهاربعدش به وصال بهشت رضا برسد

آقای مهربانی ها۰۰۰۰