میچکد ژاله بررخ لاله..*
بسم رب الحســـــین
حضرت رسول خودش فرمود:"علی جان!تو از منی و من از توهستم"...
حضرت رسول در میان همین مردمان فرمودند:"حسین منی و انا من حسین"...
و مدام به لب می آوردند:"فاطمه بضعه منی"...
خطاب به همین مردمان اعلام داشتند:"(حسن) فرزند و میوه دل من است هرکس او را بیازارد مرا آزرده و هرکه مرا بیازارد خدا را آزرده است"
و مردم حیران ماندند از این همه محبت
در حالیکه هنوز ذهنشان بوی نم جاهلیت میداد!
ولی این سخنان بالاتز از عشق و علاقه بودند..از "نبا عظیم"خبر میدادند
و خداوند هم اراده فرمود تا به اثبات برساند حرف نبیش را در روزگاری که شاید عقل مردم به چشمشان بود
و این روح های به هم گره خورده را نمی دیدند...
برای همین بود که خدا
عصاره جان حسینش را
علی قرار داد
و برای همین بود که هرکس علی اکبر حسین را به نظاره می نشست،
در حیرت می ماند که خدایا! رسولت دوباره بین ما بارگشته است؟!
برای همین بود که انتقام کشته های بدر و احد را
از حسین گرفتند...
تنها به همین خاطر بود که حضرت حسین نیز همچون جدش
اول از همه عزیزترین کسش را فدایی کرد؛18 ساله اش را...
عــــلی اکبر ،جمع خوبــها بود:
الله
محمد علی
فاطمه
حسن حســـین
+به همین خاطر است وقتی به شش گوشه برسی ، در آغوش حضرت ارباب دلت هم دوباره راهی حرم پدر می شود،هم بوی قبرستان بقیع به مشامت می رسد و هم گنبد خضرای نبی را زیر قبه حضرت حسین می بینی...شاید به همین دلیل است که وقتی شش گوشه را ببینی دلت بی تاب و بیقرار است؛بوی گل یاس از کدام سمت به مشام می رسد؟!
++ فکر نمی کنم دیگر بی تابی بانوی صبر برای اکبر برادرش عجیب باشد؛آن درخت تنومندی که کابوس کودکیهایش بود به یکباره در برابر چشمانش از جای کنده شد و حضرت زینب در هجوم نامحرمان به یاد همان طوفانی افتاد که در خواب تمام وحود مبارکش را می بلعید..
*حافظ: میچکد ژاله بررخ لاله/المدام المدام یا احباب..
- ۹۴/۰۹/۰۵
السلام علی عبادالله الصالحین