تا آخرخون مطیع ره بر هستیم...
+ گاهی که خدمت آقا می رفتیم،می دیدم آقا که صحبت می کنند صیاد تندتند یادداشت برمیدارد.آخرین بار عیدغدیر بودو برای تبریک خدمت آقا رسیده بودیم.آقا که شروع به حرف زدن کردند،صیاد دفترچه اش را برداشت وشروع کرد به نوشتن.وقتی برمی گشتیم از او پرسیدم"حاج علی برای چی موقع سخنرانی اقا یادداشت برمیداری؟حرفهای ایشون رو از تلویزیون پخش می کنند."گفت:"اجرای امرفرمان ده برای ما لازمه و تاخیر در اجرای فرمان ده برای ما قبح داره .من باید از صحبتها یادداشت بردارم.دیگه منتظراخبار ساعت دونمیشم.همونجا یادداشت می کنم.بعد در فاصله ای که مینشینم توماشین،این صحیتها رو به دستو العمل تبدیل می کنم.وقتی به ستادکل رسیدم،میدم برای تایپ وبعدهم اجرا.توشاید حرفهای آقا رو سخنرانی تلقی کنی ولی برای من این حرفها سخن رانی نیست،دستوره.از همون لحظه ایکه می شنوم،تکلیف یه گردنم می آد که امری رو از فرماندهم گرفته ام و باید اجراش کنم.تا ستادکل برسم وقت رو تلف نمی کنم."
این دید صیاد بود؛یک دید نظامی هم راه با ایمان واخلاص.اخلاصی که من در کمتر کسی دیدم و همین هم هست که به کارهای صیاد ارزش می دهد،یعنی اخلاصش.
++مشهدی ها رسم دارند صبح روز بعددفن می روند سرخاک.ما هم باید زودتر می رفتیم و فرش و وسایل دیگر را می بردیم.صیح زود رفتیم حرم امام ونماز صبح را به جماعت خواندیم.بعد رفتیم سرخاک.آن جا که رسیدیم،دیدیم رفت و آمد هست وانگار کسی زودترازما آمده.گفتیم یعنی کی می تواند باشد.
اقا بودند؛آقای خامنه ای.ما را که دیدند گفتند"چند وقت است که از امیرم دور شده ام.دلم برایش تنگ شذه است..."
از کتاب خدا میخواست زنده بمانی؛شهید علی صیاد شیرازی
# تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
- ۹۴/۱۱/۰۴
خوش به سعادتشان...