بِــرُّالوالِدَینِ
جمعه, ۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۳۲ ب.ظ
از صبح زود بیرون بودیم،همگی به کمی استراحت نیاز داشتیم،اما رفتیم تا خانه مادربزرگ را تمیز کنیم
...
هر لحظه که صدای جارو قطع میشد،از پایین با لبخند می گفت:"خسته نباشید.اجرتون با امام حسین"
و من هر بار میگفتم:"باباجان،هنوز تموم نشده! :)" و دوباره ادامه میدادیم.
آخرین بار که دیگر کار تمام شده بود،آمد بالا.خستگی در چشمانش موج میزد اما بازهم گفت:"خسته نباشید.سفیدبخت شید!"
من هم لبخندی زدم و با شرم گفتم :"سلامت باشید.ممنون"
پ.ن:
وَقَضَی رَبُّکَ اَلَّا تَعبُدُوا اِلَّا اِیّاهُ وَبِالوَلِدَینِ اِحسَاناً...
وخدای تو حکم فرموده که جزاوهیچ کس رانپرستیدودرباره ی پدرومادرنیکویی کنید...
( سوره ی اسراء آیه ی 23)
- ۹۴/۰۳/۰۱
باسلام.
لطفا بیا و حتما مطلبم را بخون و دربارش نظر بده!
عنوان مطلب: اینترنت مانع تحصیل!
لینک مطلب: http://masira.ir/index.php?newsid=111
تک تک نظر هارا بررسی می کنم.وحتما بازم بهتون سر می زنم.
یاعلی
سلام
ان شاءالله
یا علی