خجسته باد میلادت...
ای عزیز سفر کرده، ای سرور عالمیان، ای رویای صادق
دوباره همه از تو می گویند و می شنوند مولا جان
شیرینی نام تو و شهد یادت به کامها می نشیند
دوباره طاقها برای نصرت تو قد علم می کنند
کاغذهای رنگی به شادباش تو در باد می رقصند
و دوباره همه ی دیوارهای شهر با سر انگشتان احساس چراغانی می شوند.
امّا... ای دستگیر واماندگان، ای دلگرمی بی پناهان
ای مأوای بال و پر شکستگان، ای چراغ راه گمگشتگان
ایکاش گفتن و شنودن از تو سهم همه ی ثانیه ها باشد
و یاد آوریت همه ی دقایق را پر کند و خدمت به تو انگیزه ی همه ی حرکتها شود
کاش سینه مان صندوق صدقه ای شود و قلبمان سکّه ای برای نذر سلامتت!
کاش دردمان همیشه با توسل به تو آرام گیرد و دستمان جز به دعا برای توسل به آسمان نرود
کاش انتظار تو زنگی باشد که از نافرمانیت بازمان دارد
کاش حال و هوای همیشه دلمان به رنگ نیمه ی شعبان باشد ...