بدرود را نگفته برای سلام تو /از اولین دقیقه دلم تنگ می شود
در ازدواج و عروسی شادیهای بسیاری نهفته،
شادیهایی که برای همه واضح و روشن اند...
اما
این شادی تلخی نیز به همراه دارد،
تلخی غم فراق و هجران
تلخی دل کندن از کسانیکه سالها باهاشون زندگی کردی،به معنای واقعی کلمه!
این روزها این تلخی بیشترخودنمایی میکند
وقتی صورت گرفته مادر و غم صدایش چاشنی زندگی شده
و در نگاه پدر اندوه بینهایتی پنهان گشته
و خواهر دیگرم ،میلی به کاری ندارد
حتی میتوان از نگاه سرد خود عروس و بی حوصلگی های جدیدش این موضوع را درک کرد!
این تلخی جدایی وقتی بیشتر خودنمایی می کند
که فاصله ای به اندازه 900km بین خواهر هابیندازد
هرچند شیرینی وصل به حرم امام قلبها را داشته باشد
ولی
حتی صفحه های تقویمم فهمیده اند که 40روز مانده تا دل کندن و دل بریدن!
و گویی این 40روز نیاز به ختم چله دارند!
+وقتی چله دلتنگی همزمانه با دهه کرامت و انتهای این دلتنگی وصل امام دلهارو داره،باید از خود بانو حضرت معصومه سلام الله علیها مدد جست،درد دوری را فقط کسی میداند که طعم فراق رو چشیده...
توضیح نوشت:خواهرم رهسپار مشهد الرضا می شوند...
* چه شده ست مرا که اینسان به یکباره
همچون آهویی افتاده ام به دام دلتنگی؟