میـ«از»ــز بــ «بهشت »ــانــﮯ
کتاب را که می گشایی گویی دری از بهشت به رویت گشوده می شود و انگار خود شهیدان میزبانتانند.
کتاب را که باز می کنی "ستاره های آسمان" خودنمایی می کنند و مقدمه ی زیبایش خواننده را برای رفتن به یک مهمانی آسمانی آماده می گرداند.
کتاب، روایتی است از یک شب به یادماندنی، یک شب آسمانی و شبی نورانی که رهبر انقلاب به دیدار پنج خانواده شهید در محله ابوذر احمدآباد مشهد می روند.
در این کتاب ما نیز، همراه رهبر انقلاب از یک منزل به منزل دیگر می رویم و با شهیدانی که پر از کرامت اند و شاید کمتر نامشان را شنیده باشیم، آشنا می شویم...
و ننه غلام را می شناسیم که از کودکی رهبر را میشناخت و در عروسی رهبر اسفند کرده بود.
در لابه لای سطر های این کتاب، حتی لحظه ای به من این حس دست نداد که