پــله پــله تا ـخــدا

وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

پــله پــله تا ـخــدا

وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

پــله پــله تا ـخــدا

"بسم رب الحسین"
ادخلوها بسلام آمنین
سیب سرخ بهشتی هدیه ای بود از آسمان برای حسین (ع) که عاشورا با وی بود.
هرکس طالب عطر این سیب باشد،آن را سحرگاهان در حرم حضرتش خواهد یافت...
امام سجاد(ع)

***

اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِی مِنَ النِّفَاقِ
وَعَمَلِی مِنَ الرِّیَاءِ
وَلِسَانِی مِنَ الْکَذِبِ
وَعَیْنِی مِنَ الْخِیَانَةِ
یا علی مدد

مثل غرور زخمی ایران*

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۱۶ ب.ظ

با فریاد ازخواب می پرد.دوباره هجوم همان خوابها و کابوس همان حمله ها...تازه بود که دیگر فریاد کمک و العطش برادرش از زیر پای دیگران و خنده های مستانه ماموران را به خواب نمی دید اما دوباره...


اربعین در بین الحرمین بود که در رویایش تشنه لب به دنبال چشمه می گشت وصدای برادرش...دوباره صحنه جوانان به خون خضاب شده  دنیا را تاز کرده بود؛

آب می نوشید وخون بالا می آورد؛مسواک میزد و دندانهای خونیش فریادهای وحشیانه اش را به دنبال داشت؛ غذا میخورد و هل من ناصر می شنید؛دیگر دنیایش تباه شده بود...هنوز هم خبری از برادرش به دست نیامده بود؛مردم بی تفاوت از حوادث از کنارش می گذشتند وتنها گاه گاهی که در شلوغی مترو کسی به خنده می گفت"منای دوم الان رخ میده!"وخنده دیگران...چشمانش کاسه خون می شدند و کمک برادرش در گوشش طنین انداز...

شیخ نیجریه را به خون کشیدند وبردند ودوباره پس ازمدتی همه جا سکوت؛و او در فکرش مدام به هانی بن عروه می اندیشید؛به این که چند روز پیش در مسجد کوفه بود و مامن "فزت و رب الکعبه"آرامگاه هانی گشته بود...خون شیعه ها در رگهای برادران کشورشان می جوشید وآنان به سمتشان تیر رها می کردند؛ذهنش یاری نمی کرد..هنوزهم فریاد کمک مسلمانان میانمار را از یاد نبرده بود...

هنوز چهل روز از خون های به زمین ریخته شده نگذشته که شیخ نمرهم تیر باران گشت؛اصلا انگار هواشناسی امسال تنها  بارش تیر را پیش بینی می کرد؛دوباره همان صحنه ها ودوباره همان مشتهای گره خورده...برادرش هنوز ازاو کمک میخواست ...هنوزدر چنگال پلید شیطانیان اسیر بود...

اما آن شب..سرش درد میکرد و زود به خواب رفت؛خوابی که برای مدتی خالی از فریاد ها وحمله ها به استقبالش می آمد اما دوباره نیز برادرش به خوابش آمد وگفت برادرم دریاب...و ازخواب پرید



صبح شد ؛نوزده دی بود..دوباره به یاد همان عهد هر ساله اش کلاه برسر کرد؛چکمه اش را پوشید و پیاده راهی امامزاده چیذر ... به آنحا رسید،شمعی بر سرمزار شهید روشن کرد و زیارت عاشورا مرهم اشکهایش شد.. خواند"اللهم اجعل مماتی ممات محمد و آل محمد "باد وزید؛شعله های شمع نابود گشتند و بارش برف..صدای گوشیش بلند شد؛شهادت برادرتان تبریک..امروز به دیدار می آیند ..و پیامک خبری"قلب راکتور اراک.."چشمانش سیاهی رفت و دستانش سست وبی اراده به دورش می چرخید؛دانه های برف لبخند شهید را پوشاندند به حریم امامزاده پناه برد و دست به دامن ضریح امن یجیب زمزمه کرد...قلبش هرلحظه کندتر میزد و برادرش را میدید که در آغوشش لبخند برلب دارد ...صدای آمبولانس را می شنید و قلبش...این بار تیرها به مقصد قلب او باریدند؛شهید مدافع حرمی را در پناه امامزاده طواف میدادند...قلبش تیر می کشید...


*میلاد عرفان پور

+داستان 

  • سیب سرخ

یادگاری  (۸)

  • محمدرضا موسی پور
  • بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

    با سلام، تبریک میگم سایت بسیار زیبا و جذابی دارید، اگر دوست دارید بازدید سایت خوبتون رو کاملا رایگان افزایش بدید، سیستم تبادل لینک اتوماتیک را از دست ندید.
    *** **** ****** ** **** ***** *** * **** * *** ** **** ******
    *** *** **** ****** **** ****** ****** * ****** *** **** ****** ** **** *** ****** ****
    ********************************
    سیب سرخ:
    ... و دیگر هیچ! :|
  • رفاقت به سبک شهید
  • و هنوز هنوز این ابرهای تیره میبارند
    چقدر خون دل میخورم این روزها ...... از این سرپا هستم در تعجبم
    فقط فقط وجود حضرت آقاست که امید به زندگی هست
    سیب سرخ:
    خدایا عاقبت ما را ختم بخیر کن...
    فقط باید برای سلامتی ایشان دعا کرد..
    "اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای"
    یا صاحب الزمان...
  • در مسلخ عشق
  • سلام علیکم؛ انگار هنوز زود بود برای این ملت تا بدانند احمدی روشن چطور چرخ هسته ای را روشن کرد....
    انگار در این راستا باید علیرضای مصطفی فقط بی بابا می شد و آقایان هم بالای سر زن و بچه هایشان باشند و دستگاهاه با دستور آنها قلب رآکتور را پر کنند.
  • انــــــ ـار
  • آخ غرور زخمی ایران..
  • عارف ـــــ
  • درد و درد...
  • رایحه ی یاس
  • سلام
    دوستان همه تونو به خوندن این پست دعوت می کنم

    http://dar-masire-zan-boodan.blog.ir/1394/10/28
    الان بعد از فرجام برجام باید چه بگویم؟
    سرم را پایین می اندازم و سکوت میکنم فقط
    This is the perfect way to break down this inratmofion.

    السلام علیک یا فاطمه الزهرا

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">