پــله پــله تا ـخــدا

وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

پــله پــله تا ـخــدا

وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

پــله پــله تا ـخــدا

"بسم رب الحسین"
ادخلوها بسلام آمنین
سیب سرخ بهشتی هدیه ای بود از آسمان برای حسین (ع) که عاشورا با وی بود.
هرکس طالب عطر این سیب باشد،آن را سحرگاهان در حرم حضرتش خواهد یافت...
امام سجاد(ع)

***

اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِی مِنَ النِّفَاقِ
وَعَمَلِی مِنَ الرِّیَاءِ
وَلِسَانِی مِنَ الْکَذِبِ
وَعَیْنِی مِنَ الْخِیَانَةِ
یا علی مدد

تا آخرخون مطیع ره بر هستیم...

يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۲۱ ق.ظ

+ گاهی که خدمت آقا می رفتیم،می دیدم آقا که صحبت می کنند صیاد تندتند یادداشت برمیدارد.آخرین بار عیدغدیر بودو برای تبریک خدمت آقا رسیده بودیم.آقا که شروع به حرف زدن کردند،صیاد دفترچه اش را برداشت وشروع کرد به نوشتن.وقتی برمی گشتیم از او پرسیدم"حاج علی برای چی موقع سخنرانی اقا یادداشت برمیداری؟حرفهای ایشون رو از تلویزیون پخش می کنند."گفت:"اجرای امرفرمان ده برای ما لازمه و تاخیر در اجرای فرمان ده برای ما قبح داره .من باید از صحبتها یادداشت بردارم.دیگه منتظراخبار ساعت دونمیشم.همونجا یادداشت می کنم.بعد در فاصله ای که مینشینم توماشین،این صحیتها رو به دستو العمل تبدیل می کنم.وقتی به ستادکل رسیدم،میدم برای تایپ وبعدهم اجرا.توشاید حرفهای آقا رو سخنرانی تلقی کنی ولی برای من این حرفها سخن رانی نیست،دستوره.از همون لحظه ایکه می شنوم،تکلیف یه گردنم می آد که امری رو از فرماندهم گرفته ام و باید اجراش کنم.تا ستادکل برسم وقت رو تلف نمی کنم."

این دید صیاد بود؛یک دید نظامی هم راه با ایمان واخلاص.اخلاصی که من در کمتر کسی دیدم و همین هم هست که به کارهای صیاد ارزش می دهد،یعنی اخلاصش.



++مشهدی ها رسم دارند صبح روز بعددفن می روند سرخاک.ما هم باید زودتر می رفتیم و فرش و وسایل دیگر را می بردیم.صیح زود رفتیم حرم امام ونماز صبح را به جماعت خواندیم.بعد رفتیم سرخاک.آن جا که رسیدیم،دیدیم رفت و آمد هست وانگار کسی زودترازما آمده.گفتیم یعنی کی می تواند باشد.

اقا بودند؛آقای خامنه ای.ما را که دیدند گفتند"چند وقت است که از امیرم دور شده ام.دلم برایش تنگ شذه است..."


از کتاب خدا میخواست زنده بمانی؛شهید علی صیاد شیرازی


# تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...




  • سیب سرخ

یادگاری  (۵)

  • صحبتِ جانانه
  • چقدر خوش به سعادت شهید صیاد...
    سیب سرخ:
    خوش به سعادتشان...
  • مهدی صنعتی
  • خدایا ما را نه صیاد که صید این معرفت ها و بینش ها کن
    سیب سرخ:
    ان شاءالله
  • رفاقت به سبک شهید
  • صیاد دل ها

    سلام بالام جانم خوبی ؟ زیارت قبول خااااااااااااانم ! اگه بدونی نظرت رو خوندم همینطور مات و مبهوط بودم؟ هی میگفتم با من من روسیاه ؟
    ای من فدای تو بشم دنیا رو بهم دادی دنیا
    خاک پاتم دوست مومنه عزیزم !!!!! خیلی عزیزی برام خیلی
    سیب سرخ:
    سلام
    گاهی وقتا آدم با پای خورش نمی تونه بره زیارت،برا همین پیش پای دلش آب می ریزه و راهی میشه..
    مطمئنم این چند روز شما هم دلت در صحن انقلاب پر می کشید که من روسیاه اونجا همه اش به یادتون بودم...
    ان شاءالله حضرت ضامن آهو،به آهوی رمیده دلهای همگیمون هم نظری کنند..
    التماس دعا:*
  • عارف ـــــ
  • کتابش رو دارم
    کتابهای صیاد عالی ان همه

    صیاد دلهاست بحق...
    سیب سرخ:
    خوش به حال خوبشون...
    سطر به سطر کتابهاشون پر است از درسهای زندگی
    چقدر قشنگ بود

    خوش به حال صیاد و امیرش
    جای صیدو صیاد عوض شده بود
    سیب سرخ:
    چون صید به دام تو
       هر لحظه شکارم...

    السلام علیک یا فاطمه الزهرا

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">